صورتی کمرنگ

زندگی دردنیا قطاریست به سمت خدا

صورتی کمرنگ

زندگی دردنیا قطاریست به سمت خدا

حلقه ی ازدواجش انگشتر عقیقی بود
که از مشهد برایش خریده بودند

دستش که کرد گفت :
به این میگن حلقه ی وصل دو دنیا و خندید
خیلی دوستش داشت ...
موقع خداحافظی تازه عروسش نگاهش کرد و گفت :
قولت یادت نره!
منتظرم بمان تا با هم وارد بهشت بشیم !
تیر خورده بود کنار قلبش
انگشتر را در دستش فشار داد

و با آرامش چشم هایش را بست

مامانه آینده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی